- رد گشتن
- قبول نشدن، مردود شدن
معنی رد گشتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دور گشتن دوران، جمع شدن فراهم آمدن: مال تو از شهریار شهریاران گرد گشت ورنه اندر ری تو سرگین چیده ای از پارگین (منوچهری)
اعراض نمودن، ابا نمودن
عبور کردن، دست برداشتن
هدر شدن، باطل شدن، هلاک شدن، نیست و نابود گشتن
پنهان شدن
بی پرده و صریح گفتن چیزهائی را که عادتاً در پرده و به کنایه گویند
بر باد شدن، بر باد رفتن، هدر شدن، هیچ شدن، نابود شدن، برای مثال کنون آنچ دی بود بر ما گذشت / گذشته همه نزد ما باد گشت (فردوسی - ۵/۲۰۵)
پایان دادن به رابطۀ زناشویی
دور شدن، گسیخته شدن
سوا شدن، قطع شدن
متمایز شدن، جدا شدن
دور شدن، گسیخته شدن
سوا شدن، قطع شدن
متمایز شدن، جدا شدن
مصدر) غرق شدن فرو رفتن در آب
جمع شدن گرد آمدن
تاب و حرارت پیدا کردن و یافتن
مورد گرو واقع شدن رهن گشتن: بهر لقمه گشت لقمانی گرو وقت لقمان است ای لقمه برو. (مثنوی)
مفقود شدن، از راه خود به بیراهه افتادن: راستی موجب رضای خداست کس ندیدم که گم شد از ره راست. (گلستان)، ضایع شدن تباه گشتن، نابود گشتن، یا گم شو، دور شو از نظرم غایب شو، دشنامی است که بدان رفتن مخاطب را خواهند: دختره بی شرم برو گم شو میخواهی لک روی دخترم بگذاری ک
گم شدن، ناپدید شدن
پذیرفته نشدن، گذشتن عبور کردن گذشتن، پذیرفته نشدن، مردود شدن رفوزه شدن (در امتحان)
گذشتن، عبور کردن
پذیرفته نشدن، رفوزه شدن
پذیرفته نشدن، رفوزه شدن
گذشتن، عبور کردن، پذیرفته نشدن
выстраивать
ausrichten
вишиковувати
ustawiać
alinhar
allineare
alinear
aligner
ordenen
पंक्ति लगाना
menyusun